پیشینه پیوند ایران و تاجیکستان، محدود به همین سالها و دههها نیست بلکه به قرون و اعصار دور بازمیگردد. این دو سرزمین که ابتدا به واسطه سیاستهای استعماری انگلیس و بعد به سبب انقلاب بلشویکی روسها جدا افتادند، در ایران فرهنگی چنان درهم تنیدهاند که انفصال این اتصال، نشدنی مینماید. هرچند همیشه سیاست، بلای جان فرهنگ میشود، زبان «فارسی» در دو ملت حفظ شد و پیوندهای آنان را نیز حفظ کرد. پژوهشگاه فرهنگ فارسیـتاجیکی، از جمله نهادهای فرهنگیای است که از سوی ایران و پس از استقلال تاجیکستان در شهر دوشنبه تاسیس شد تا زبان فارسی را بیش از پیش ترویج دهد. فعالیت این پژوهشگاه که شاید برخی اصلا از وجودش خبر نداشته باشند، در طول 23سال گذشته، فراز و فرودهایی داشته اما حالا 3سالی میشود که رنگ رونق به خود گرفته است؛ به همین انگیزه درباره فعالیتهای آن با حسن قریبی که در دوره جدید ـ و پس از مسعود قاسمی و عبدالرحیم بهروزیان ـ مدیریت پژوهشگاه را عهدهدار شده است، در خلال سفر وی به ایران، به گفتوگو نشستیم. او که 47سال دارد، تبار به کاشان میبرد و صاحب 3دفتر شعر و البته 2تالیف مهم «فرهنگ املایی خط فارسی به سیریلیک تاجیکی» و «دستور خط فارسی تاجیکی» است.
آقای قریبی! ابتدا و برای ورود به بحث، قدری درباره پژوهشگاه فرهنگ فارسیـتاجیکی توضیح بدهید؛ چون به نظر میرسد که در ایران، خیلیها از فعالیت آن خبر نداشته باشند.
پژوهشگاه فرهنگ فارسیـتاجیکی عمری برابر با عمر سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان دارد. بعد از استقلال تاجیکستان در 27سال پیش (۹سپتامبر۱۹۹۱)، نخستین کشوری که استقلال آن را به رسمیت شناخت، ایران بود. تاجیکستان برای ایران و ایران برای تاجیکستان همیشه اهمیت داشتهاند و دارند. پژوهشگاه در سال1374 (1995) به همت نخستین سفیر جمهوری اسلامی ایران در دوشنبه (علیاشرف مجتهدشبستری) ایجاد شد و در همه این سالها، با حمایت دستگاههای دیگر فرهنگی مشغول به کار بوده است. هدف این پژوهشگاه، معرفی آثار و نوشتههای دانشمندان ایرانی به فرهنگ تاجیکی و برعکس بوده است. در اساسنامه این پایگاه فرهنگی بر تعمیق مناسبات دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری تاجیکستان، از طریق کمک به ایجاد ادبیات جدید فرهنگی (تاریخ، زبانشناسی، آداب و سنن)، در حوزه شرقی تمدن ایرانی (ماوراءالنهر، افغانستان، اویغورستان و مناطق جنوبی فدراسیون روسیه) تأکید شده و در این 23سال، برگردان و انتشار کتابها و مقالات دانشمندان ایرانی به خط سیریلیک و برعکس، مشارکت در تألیف کتابهای محققان و سیاستمداران تاجیک، آمادهسازی و چاپ آثار پژوهشگران تاجیک، همکاری در امور فرهنگی سفارت مانند تهیه مقالات برای همایشها و کمک به دانشجویان ایرانی و تاجیک دوره دکتری برای تهیه کتاب و مواد پژوهشی، همکاری با هفتهنامه ادبیات و صنعت اتحادیه نویسندگان در انتشار مطالب با خط فارسی، همکاری با آکادمی علمها، دانشگاهها و مراکز فرهنگی در زمینههای مشترک و توزیع آثار ایرانی برای مقامات، کتابخانهها و… در دستور کار بوده است. در این سالها، بیش از 170کتاب منتشر شده و 2فصلنامه نیز به طبع رسیده است؛ یکی «نامه پژوهشگاه» و دیگری «اندیشه» که اولی مجله پژوهشهای ایرانشناسیاست که به خط فارسی، کارهای تاجیکها را معرفی میکند و دومی به خط سیریلیک تاجیکی، به انعکاس مطالب مربوط به ایران و فعالیتهای فرهنگی ایرانیها برای تاجیکها میپردازد. این روند ادامه داشت و با تغییر هر سفیر، رویکردها و اولویتها نیز دگرگون میشد و جنس کارها فرق میکرد تا اینکه مدتی پژوهشگاه حالت نیمهفعال به خود گرفت که دلایل آن هم مسائل مدیریتی و شاید مالی بود. بنیاد سعدی که در سال1389 تاسیس شده بود، کوشید که به عنوان یکی از اهداف خود، بر فعالیتهای آموزش زبان فارسی در خارج از مرزهای ایران تمرکز کند. اگرچه شورای گسترش زبان فارسی و رایزنها در این زمینه فعالیت میکردند اما طرح تمرکز آن در بنیاد سعدی، مانند بنیاد گوته در آلمان و بنیاد کنفوسیوس در چین انسجام یافت و کار خود را شروع کرد. در سال1393 از سوی بنیاد سعدی طرح انتقال فعالیتهای پژوهشگاه از وزارت امورخارجه به این بنیاد پیشنهاد شد و طرفین در این موضوع به توافق رسیدند. از آنجا که خود وزیر خارجه هم عضو هیأت امنای بنیاد سعدیاست، بر اساس این توافق، این پژوهشگاه به همراه مدیریت و امکانات آن به بنیاد سعدی واگذار شد. در مردادماه1394 بنیاد سعدی رسما پژوهشگاه را تحویل و مدیریتش را برعهده گرفت تا زیر نظارت عالیه سفارت فعالیت کند. بنده هم از همان سال به آنجا معرفی شدم. من حدود 13 سال در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سمت مدیر روابط عمومی فرهنگستان و نماینده آن در مراکز علمی و فرهنگی تاجیکستان فعالیت میکردم. از آنجا که مختصر فعالیتها و شناختی در این حوزه داشتم به پژوهشگاه مأمور شدم و پژوهشگاه رسما از 12 شهریورماه 1394 (3 سپتامبر 2015) بازگشایی شد.
این پژوهشگاه، صرفا در حوزه پژوهش فعالیت دارد یا آموزش هم در دستور کار آن هست؟
فعالیتهای آموزشی و پژوهشی ما توامان است. کار بنیاد سعدی، آموزش زبان فارسیاست اما زبان در تاجیکستان تفاوتهای اندکی با زبان فارسی امروز دارد و بر این پایه، تمرکز را روی تقویت زبان و خط فارسی گذاشتیم. در این زمینه فکر کردیم بهترین کار این است که با تمرکز بر شعار «زبان فارسی؛ زبان علم» کار را شروع کنیم. به این منظور با همکاری دکتر سیدمؤید علویان ـ رئیس شبکه هپاتیت ایران و بیمارستان بینالمللی ابنسینا ـ 4 کتاب را در حوزه پزشکی با موضوعات مشخص هپاتیتهای A و B وC و سیروز کبدی منتشر کردیم. اینکه چند کتاب پزشکی به خط و زبان تاجیکی منتشر شد برای تاجیکان، اتفاق و خبر خوبی بود. بعد از آن کتابهای دوخطی (فارسیـ سیریلیک) ادبیات کلاسیک را همراه با شرح و توضیح به درخواست پژوهشگاه رشد آکادمی تحصیلات تاجیکستان منتشر و توزیع کردیم. منتخب شعرهای استاد رودکی، گلستان سعدی، بهارستان جامی، رستم و سهراب و شرح 20 غزل حافظ محصول این همکاری بود. توجه به نسلهای دانشآموزی هم مهم است؛ چون استادانی که خط نیاکان را میدانستند میتوانستند راه به مقصد ببرند و ما باید به نسلهای جوانتر هم یاری میرساندیم. خوشبختانه در قانون زبان جمهوری تاجیکستان این قبیل فعالیتها پیشبینی شده است.
یکی از کارهایی که در ایران در برگردان متون معاصر تاجیکی شده، این است که همه را به فارسی امروز برگردان کردهاند؛ یعنی هر جایی که لغت یا اصطلاح تاجیکی دیدهاند، آن را فارسی یا به قول تاجیکها «تهرانی!» کردهاند. از این نظر به جهت این «فارسیکنانی» برای پژوهشگران ایرانی متن دستنخورده تاجیکی کم شده است و در نمونههای نثر امروز تاجیک در مضیقهایم. تنها جایی که دستکاری نشده، یادداشتهای استاد صدرالدین عینیاست که مرحوم علیاکبر سعیدیسیرجانی کار کرده و چند اثر محدود دیگر. البته نثر مرحوم عینی، ساده و روان است. شاید برخی متون امروز تاجیک، به این دلیل که واژههای روسی دارد و از صرفونحو روسی گرتهبرداری شده، برای ما نافهما باشد ولی نظرم این است که بعضی کارها باید همانطور میماند. همین اتفاق در متونی که در ایران برای تاجیکان تهیه میشد نیز افتاده بود و در نتیجه بسیاری از اصطلاحات رایج در ایران برای آنها ناآشنا مینمود. کوشش شد که در کتابهای درسی این سیاست به شکل میانه در نظر گرفته شود؛ بنابراین دخل و تصرفی در متن نکردیم تا دانشآموز یا علاقهمندی که میخواهد با ادبیات کلاسیک آشنا شود، آن را به شیوه رایج بیاموزد و فهم کند.
به کتاب و کتابخانه هم دسترسی دارید؟
بله. پیش از این کتابخانهای با حدود 4هزار جلد کتاب موجود بود. وقتی بازسازی شد با یاری انتشارات سخن، انتشارات اطلاعات، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، نشر مرجع، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و فرهنگستان زبان و ادب فارسی و اخیرا انجمن آثار و مفاخر مجموعههایی به ما هدیه شد و اکنون بهجرأت میتوان گفت که یکی از کتابخانههای بهروز فارسی در منطقه را داریم؛ به طوری که حتی منشورات سال گذشته را هم در خود جای داده است.
جایگاه پژوهشگاه در محافل فرهنگی تاجیکستان چگونه است؟
من نباید به این سؤال پاسخ دهم اما پژوهشگاه با اقشار مختلف همکاری داشته و دارد. ما ضمن اینکه عموم را در نظر داریم با محافل نویسندگان و شاعران همکاری داشتهایم. وقتی به تاجیکستان رفتم، متوجه شدم که بخش زیادی از دستورالعملهای کار و شرح وظایف ما را مخاطبان تعیین میکنند. درباره طرحهایی که پیشنهاد میشود مشورت میکنیم و اگر به نتیجه برسیم که لازم است صورت گیرد، انجام میدهیم. از سوی نخبگان تاجیک حمایت میشویم و در خیلی از کارهایی که آنجا انجام شده، کمکهای مادی و معنوی و مشورت و همکاری آنها را همراه خود داشتهایم. حتی گاهی میآیند و میگویند حاضریم برای انتشار فلان کتاب سرمایهگذاری کنیم؛ چون پژوهشگاه را از خودشان میدانند و البته که از خودشان است. آنجا پنجرهایاست رو به ایران فرهنگی.
درباره شیوه تبدیل خط هم توضیح بدهید.
گاهی در مورد برگردان خط سیریلیک، اصطلاح ترجمه بهکار میرود که خطاست. ترجمه برای زبان است نه خط! این کار را باید نویسهگردانی یا همان برگردان نامید؛ چون زبان، مشترک است. البته به هر دلیل یکی از موانع ارتباط ایران و تاجیکستان هم همین خط است که امیدواریم در کنار خط سیریلیک، آموزش خط نیاکان نیز با جدیت دنبال شود. خوشبختانه چنانکه اشاره شد در مکاتب (مدارس) 2واحد درسی به این منظور، درج شده است. یکی از کسانی که باید به روانش درود بفرستم، مرحوم بهروزیان ـ سرپرست سابق پژوهشگاه ـ است. او سالها تلاش کرد تا نرمافزاری برای برگردان خط تهیه شود و این کار را با زحمت فراوان پیش برد اما در حالی که بخشی از این کار انجام شده بود، در نیمه راه به رحمت حق شتافت. به پیشنهاد دکتر غلامعلی حدادعادل ـ رئیس بنیاد سعدی ـ با خانواده آن مرحوم تماس گرفتیم. رخصت گرفتیم که این کار را ادامه دهیم اما نمیدانستیم که شدنیاست یا نه! قرار شد کار او را تکمیل کنیم و به نام آن روانشاد، بهرایگان روی وبگاه پژوهشگاه قرار دهیم. با خرسندی موافقت کردند و دکتر حجتالله فغانی ـ سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان ـ هم حمایت مالی کرد و آن را با عنوان برنامه برگردان «بهروزیان»، در روز ملی ایران در سال1394رونمایی کردیم. واقعا وقتی نیست که من از این برنامه استفاده کنم و رحمتی به روح آن مرحوم نفرستم. این را گفتم که بگویم جایگاه پژوهشگاه را همین کارها تعیین میکند.
تعامل شما با نخبگان تاجیک چگونه است؟
طبیعیاست که به سبب علاقه و سابقه، برخی روابط، شخصیاست و این روابط شخصی در تاجیکستان بسیار کارآمد و کارگشاست؛ اما برخی دیگر از روابط بنا بر نیازهای متقابل است. تاجیکان مردمان دوستپرور و سهلگیری هستند و ما سالهاست که همکاریهای دوستانهای داشتهایم. هر جنس همکاریای داریم؛ از سفارش مقالات گرفته تا تألیف کتاب و تأمین منابع و شرکت در همایشها و نشستهای علمی و ادبی. برای نمونه در این دو سال با مشارکت آنها، نشستهایی به منظور بزرگداشت مفاخر تاجیک در ایران برگزار شده است. 28دی1395 برای صدرالدین عینی برنامهای برگزار شد و 27دی1396 برای باباجان غفوراُف. پژوهشگاه پیشنهاد داد و مجموعه مقالات را جمعآوری کرد و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی زحمت کشید و آن را در مجموعه بزرگداشتهای خود برگزار کرد. همه اینها جزو تعاملهاست. رفتوآمدها بسیار بود اما متأسفانه یکیدو سال است که به خاطر سوءتفاهمهای پیشآمده، رابطه دو کشور، قدری گرمای خود را از دست داده است. در این روابط سیاسی، فرهنگ همیشه حکم فرزند طلاق را دارد و واقعا آسیب میبیند؛ در حالی که از این پیکر، بیش از اندازه انتظار دارند. مسئولان در همه نشستها و ملاقاتها، از همزبانی و همفرهنگی و همآیینی و همتباربودن صحبت میکنند و تعارفاتی از این قبیل ولی همین فرهنگ در بزنگاهها بیشترین آسیب را میبیند و باید بار همه را به دوش بکشد؛ در حالی که شاید کسی نباشد که زیر بالوپر فرهنگ را بگیرد. درست است که همزبان هستیم اما همه باید در جایگاه خود، کار خود را درست و دقیق انجام دهیم و امیدوارم به این مقوله، توجه ویژه شود؛ چون دو کشور، برای دیپلماسی عمومی از نقطه صفر مرزی شروع نکردهاند؛ زیرا گذشته مشترکشان حکم پشتوانه را داشته و هنوز هم دارد. باید همدیگر را مدیریت میکردیم. ممکن است ایران و تاجیکستان بهندرت دوستان خوبی برای هم نباشند اما هرگز دشمن نمیشوند. شاید در بخشهایی رویکردها حرفهای نبوده و سلیقهای عمل شده اما امید دارم که روابط، به گذشته پرشکوه خود بازگردد. علم و فرهنگ، مقولههایی جدا هستند و باید برای آنها حساب ویژه باز کرد؛ زیرا در غیر این صورت، هر دو کشور صدمه میبینند. برای مثال در ایران دانشنامههایی کار میشود که برخی مدخلهایش را باید یک مؤلف تاجیک بنویسد؛ چرا در موضوع دانشنامهها بین ایران و تاجیکستان تعامل پویا وجود نداشته باشد تا در دو طرف، دوباره زمان و هزینه، صرف ترجمه مداخل نوشتهشده نشود؟ یک مثال بزنم؛ زمانی که مجموعه 20جلدی «تاریخ جامع ایران» را به تاجیکستان بردم دوستانی که برای بازدید آمدند وقتی با این اثر آشنا شدند، دیدند که نیازشان در برخی مسائل برطرف شده است؛ حتی برخی تحقیقهایی که در دست داشتند در این مجموعه موجود بود. تاریخ جامع ایران با همه عظمت، قطرهای از فعالیتهاییاست که در ایران انجام میشود. همینطور وقتی گویشهای جنوبی تاجیکستان در پژوهشگاه تهیه شد در ایران استقبال خوبی از آن صورت گرفت. در آخرین سفری که به ایران داشتم، 3دستگاه علمی، «فرهنگ دارا» اثر استاد دارا نجات را سفارش داده بودند. همه اینها را باید در نظر گرفت.
از مرحوم عینی و غفوراُف نامی آمد. از آنجا که در ایران شناخت کمی از این دو خادم زبان فارسی در سرزمین تاجیکها داریم، دربارهشان بیشتر بگویید.
استاد صدرالدین عینی (1954 ـ 1878) پایهگذار نقد ادبی جدید تاجیک به شمار میآید. وی از تذکرهنویسی سنتی به تاریخادبیاتنویسی جدید و نقد علمی اثرهای ادبی روی آورد و در ادبیاتشناسی تاجیک در آسیای میانه توانست تحولی شگرف پدید آورد. او همچنین 90سال پیش، مجله «صدای شرق» (نشریه ملی انجمن نویسندگان تاجیکستان) را پایه گذاشت. استاد باباجان غفوراُف (1977 ـ 1908) نیز با استناد به دیرینگی تاجیکان در تاریخ و شرح پیشینه هویت این ملت از اعصار گذشته، کوشید که به ایجاد خودباوری در آنها کمک کند. او ابتدا کتاب «تاریخ مختصر خلق تاجیک» را به زبان فارسیـتاجیکی تألیف و سپس اثر جامع و مفصل خود را به نام «تاجیکان» به زبان روسی، تألیف و منتشر کرد.
پس از انقلاب۱۹۱۷ شوروی، سیاستهای حزب مرکزی به بخش فرهنگ نیز سرایت کرد که از اساسیترین آنها، طرح سادهسازی بود که به منظور دمکراتیزهکردن زبان و ادبیات (با هدف نزدیککردن آثار ادبی به زبان خلقها) دنبال میشد.
اگرچه استاد عینی، یکی از پیشروان اجرای این نظریه بود و زبان را برای خلقی که 80درصد آن در دوران حکومت امیران منغیت اهل سواد نبودند، ساده کرد ولی بهروزرسانینشدن و متعاقب آن نفوذ زبان روسی و سیاست تغییر خط باعث شد که این سیاست نیاز به بازنگری داشته باشد.
توضیح اینکه با سیاستهای زبانی شوروی که بهسختی هم پیگیری میشد، وضع زبان به جایی رسید که آثار و بهاصطلاح ایجادیات ساده استاد عینی، اکنون جزئی از ادبیات فاخر معاصر به شمار میآید و حتی «نوادرالوقایع» که صدر ضیاء (پدر مرحوم محمدجان شکوری) در «نوادر ضیائیه» آن را از شاهکارهای سادهنویسی احمد دانش معرفی کرده نیز برای تاجیکان امروز، متنی دشوار و دستنیافتنی (همچون تاریخ وصاف برای ایرانیان) مینماید!
خوشبختانه سیاستهای زبانی، شخصا از سوی رئیسجمهور تاجیکستان پیگیری میشود و امید میرود که به همت فرهنگیان تاجیکستان، این آسیبها جبران شود. امسال هم به مناسبت یکصدوچهلمین سالگرد استاد عینی برنامههای علمی متنوعی همراه با انتشار مجموعه مقالات یادنامه استاد صدرالدین عینی در جایجای تاجیکستان برگزار شد. اما مهمترین دلیل اینکه در ایران از این دو بزرگوار و دیگرانی چون ساتم الغزاده، عبدالغنی میرزایف و… شناخت کمی وجود دارد، تفاوت خط است.
وضعیت ایرانشناسی را در محافل علمی تاجیکستان، چگونه میبینید؟
بخش زیادی از تاریخ مشترک دو کشور تدریس و پژوهش میشود و میدانیم که مستشرقان زیادی در حوزه تاریخ، درباره دو کشور بدون مرزهای امروزی تحقیق کردهاند. در این باره نهادهای علمی دو کشور هم کارهایی کردهاند ولی سستی روابط اخیر، قدری در همه حوزهها ازجمله فرهنگ تأثیر گذاشته که لازم است دو کشور برای تقویت آن تلاش کنند.
پژوهشگاه سال گذشته به پیشنهاد سفیر محترم، یک مجموعهمقالات ایرانشناسی را با عنوان «آثار ایرانشناسی» از آثار پژوهشگر نامآشنای تاجیک، پروفسور میرزاملااحمد، حاوی 46عنوان مقاله در موضوعها و مسئلههای گوناگون ایرانشناسی آماده و منتشر کرد. جلد دوم آن هم در بهار امسال از چاپ بیرون میآید و ـ اگر خدا بخواهد ـ ادامه هم خواهد داشت. البته کاش بنیاد ایرانشناسی در ایران از این قبیل کارها حمایت میکرد.
حس مردم به زبان فارسی چطور است؟
یکی از دستاوردهای جمهوری تاجیکستان پس از استقلال، این بود که زبان دولتی را رسما فارسی تاجیکی اعلام کرد؛ اگرچه بعدا به دلایلی عنوان فارسی حذف شد اما با توجه به اینکه بعضی کشورهای آسیای میانه، روسی را بهعنوان زبان رسمی خود انتخاب کردند، تاجیکها در این میان یک گام مهم پیش بودند. حرکت هوشمندانه تاجیکها مؤثر بود و بعدتر کمیته زبان و اصطلاحات نزد حکومت تاجیکستان تأسیس شد که مرحوم دادخدا سیمالدین ـ عضو فقید فرهنگستان زبان و ادب فارسی ـ ریاست آن را بهعهده داشت. اگرچه همکاریها شدت و ضعف داشت ولی حرکتهای خوبی شد که همکاری در تهیه فرهنگ چهارزبانه «هزار واژه پزشکی» فرهنگستان زبان و ادب فارسی، از آن جمله بود که جلدهای بعدی آن هم در دست اقدام است.
تاجیکان زبانشان را دوست دارند و حتی به آن تعصب میورزند. هر تاجیک یک دستگاه واژهگزین در ذهن خود دارد و بارها دیدهام که فیالبداهه در ذهن، واژه میسازند و از آن استفاده میکنند. مثلا آنها برای واژه «جاروبرقی» از معادل روسی آن استفاده میکنند اما آن کسی که میخواست منظور خود را به من برساند، معادل «چنگگیر» را به کار برد که در اینجا «چنگ» به معنی غبار است. آنها ـبهخصوص فرهنگیان ـ علاقه دارند که زبان پاکیزهای داشته باشند. حتی شنیدم که بناست زبان مرحوم عینی را بهعنوان زبان معیار معرفی کنند که گنجینهای از گویشهای ایرانی را در خود دارد.
و سخن آخر؟
اعتقاد دارم کارهای زیادی توسط سفیران و رایزنهای فرهنگی در این 27سال صورت پذیرفته ولی عیب، این بوده که با رفتن هر یک، کار تمام میشود یا شاید بهتر بتوان گفت که برخی کارها ناتمام میماند و با نفر بعد، مجددا همه چیز به نقطه اول برمیگردد. باید اساسی بگذاریم که این فعالیتها قائمبهشخص نباشد.
مصاحب: حمیدرضا محمدی،
روزنامۀ همشهری
– Пажӯҳишгоҳи фарҳанги форсӣ-тоҷикӣ умре баробар бо умри сафорати Ҷумҳурии исломии Эрон дар Тоҷикистон дорад. Баъд аз истиқлоли Тоҷикистон дар 27 соли пеш (9 сентябри 1991), нахустин кишваре, ки истиқлоли онро ба расмият шинохт, Эрон буд. Тоҷикистон барои Эрон ва Эрон барои Тоҷикистон ҳамеша аҳамият доштаанд ва доранд. Пажӯҳишгоҳ дар соли 1374 ш. (1995) ба ҳиммати нахустин сафири Ҷумҳурии исломии Эрон дар Душанбе (Алиашраф Муҷтаҳиди Шабистарӣ) эҷод шуд ва дар ҳама ин солҳо, бо ҳимоят дастгоҳҳои дигар фарҳанги машғул ба кор будааст. ҳадаф ин пажӯҳишгоҳ, муаррифи осор ва навиштаҳои донишмандон эронӣ ба фарҳанг тоҷикӣ ва баръакс будааст. Дар асосномаи ин пойгоҳи фарҳангӣ бар таъмиқи муносиботи ду кишвари Ҷумҳурии исломии Эрон ва Ҷумҳурии Тоҷикистон, аз тариқи кумак ба эҷоди адабиёти ҷадиди фарҳангӣ (таърих, забоншиносӣ, одоб ва сунан), дар ҳавзаи шарқии тамаддуни эронӣ (Мовароуннаҳр, Афғонистон, Уйғуристон ва манотиқи ҷанубии Федератсияи Русия) таъкид шуда ва дар ин 23 сол баргардон ва интишори китобҳо ва мақолоти донишмандони эронӣ ба хатти кириллӣ ва баръакс, мушорикат дар таълифи китобҳои муҳаққиқон ва сиёсатмадорони тоҷик, омодасозӣ ва чопи осори пажӯҳишгарони тоҷик, ҳамкорӣ дар умури фарҳангии сафорат, монанди таҳияи мақолот барои ҳамоишҳо ва кумак ба донишҷӯёни эронӣ ва тоҷики давраи докторӣ барои таҳияи китоб ва маводи пажӯҳишӣ, ҳамкорӣ бо ҳафтаномаи «Адабиёт ва санъат»-и Иттиҳодияи нависандагон дар интишори матолиб бо хатти форсӣ, ҳамкорӣ бо Академияи илмҳо, донишгоҳҳо ва марокизи фарҳангӣ дар заминаҳои муштарак ва тавзеъи осори эронӣ барои мақомот, китобхонаҳо ва… дар дастури кор будааст. Дар ин солҳо беш аз 170 китоб мунташир шуда ва 2 фаслнома низ ба табъ расидааст – яке «Номаи пажӯҳишгоҳ» ва дигаре «Андеша», ки аввалӣ маҷаллаи пажӯҳишҳои эроншиносӣ аст, ки ба хатти форсӣ корҳои тоҷикҳоро муаррифӣ мекунад ва дувумӣ ба хатти кириллии тоҷикӣ ба инъикоси матолиби марбут ба Эрон ва фаъолиятҳои фарҳангии эрониҳо барои тоҷикҳо мепардозад. Ин раванд идома дошт ва бо тағйири ҳар сафир, рӯйкардҳо ва авлавиятҳо низ дигаргун мешуд ва ҷинси корҳо фарқ мекард, то ин ки муддате пажӯҳишгоҳ ҳолати нимафаъол ба худ гирифт, ки далоили он ҳам масоили мудириятӣ ва шояд молӣ буд. Бунёди «Саъдӣ», ки дар соли 1389 ш. (2010) таъсис шуда буд, кӯшид, ки ба унвони яке аз аҳдофи худ, бар фаъолиятҳои омӯзиши забони форсӣ дар хориҷ аз марзҳои Эрон тамаркуз кунад. Агарчи Шӯрои густариши забони форсӣ ва ройзанҳо дар ин замина фаъолият мекарданд, аммо тарҳи тамаркузи он дар Бунёди «Саъдӣ», монанди Бунёди «Гӯте» дар Олмон ва Бунёди «Конфутсий» дар Чин инсиҷом ёфт ва кори худро шурӯъ кард. Дар соли 1393 ш. аз сӯи Бунёди «Саъдӣ» тарҳи интиқоли фаъолиятҳои пажӯҳишгоҳ аз Вазорати умури хориҷа ба ин бунёд пешниҳод шуд ва тарафайн дар ин мавзӯъ ба тавофуқ расиданд. Аз онҷо, ки худи вазири хориҷа ҳам узви ҳайати уманои Бунёди «Саъдӣ» аст, бар асоси ин тавофуқ, ин пажӯҳишгоҳ ба ҳамроҳи мудирият ва имконоти он ба Бунёди «Саъдӣ» вогузор шуд. Дар мурдодмоҳи 1394 ш. Бунёди «Саъдӣ» расман пажӯҳишгоҳро таҳвил ва мудирияташро бар уҳда гирифт, то зери назорати олияи сафорат фаъолият кунад. Банда ҳам аз ҳамон сол ба онҷо муаррифӣ шудам. Ман ҳудуди 13 сол дар Фарҳангистони забон ва адаби форсӣ дар симати мудири равобити умумии фарҳангистон ва намояндаи он дар марокизи илмӣ ва фарҳангии Тоҷикистон фаъолият мекардам. Аз онҷо, ки мухтасар фаъолиятҳо ва шинохте дар ин ҳавза доштам, ба пажӯҳишгоҳ маъмур шудам ва пажӯҳишгоҳ расман аз 12 шаҳривармоҳи 1394 ш. (3 сентябри 2015) бозгушоӣ шуд.
– Ин пажӯҳишгоҳ сирфан дар ҳавзаи пажӯҳиш фаъолият дорад ё омӯзиш ҳам дар дастури кори он ҳаст?
– Фаъолиятҳои омӯзишӣ ва пажӯҳишии мо тавъамон аст. Кори Бунёди «Саъдӣ» омӯзиши забони форсӣ аст, аммо забон дар Тоҷикистон тафовутҳои андаке бо забони форсии имрӯз дорад ва бар ин поя, тамаркузро рӯи тақвияти забон ва хатти форсӣ гузоштем. Дар ин замина фикр кардем беҳтарин кор ин аст, ки бо тамаркуз бар шиори «забон форсӣ – забони илм» корро шурӯъ кунем. Ба ин манзур, бо ҳамкории доктор Сайидмуаййиди Алавиён – раиси шабакаи ҳепотити Эрон ва Бемористони байналмилалии Ибни Сино 4 китобро дар ҳавзаи пизишкӣ бо мавзӯъоти мушаххаси ҳепотитҳои А, Б, С ва серрози кабидӣ мунташир кардем. Ин ки чанд китоби пизишкӣ ба хат ва забони тоҷикӣ мунташир шуд, барои тоҷикон иттифоқ ва хабари хубе буд. Баъд аз он китобҳои духаттӣ (форсӣ- сириллик) адабиёти классикро ҳамроҳ бо шарҳу тавзеҳ ба дархости Пажӯҳишгоҳи рушди Академияи таҳсилоти Тоҷикистон мунташир ва тавзеъ кардем. «Шарҳи мунтахаби ашъори Рӯдакӣ», «Шарҳи мунтахаби «Гулистон»-и Саъдӣ», «Шарҳи ҳикояҳои мунтахаби «Баҳористон»-и Абдураҳмони Ҷомӣ», «Шарҳи дебочаи «Шоҳнома» ва достони «Рустам ва Сӯҳроб», «Шарҳи бист ғазали Хоҷа Ҳофизи Шерозӣ» ва «Шарҳи мунтахаби латоифи Убайди Зоконӣ» маҳсули ин ҳамкорӣ буд. Таваҷҷуҳ ба наслҳои донишомӯзӣ ҳам муҳим аст, чун устодоне, ки хатти ниёконро медонистанд, метавонистанд роҳ ба мақсад бибаранд ва мо бояд ба наслҳои ҷавонтар ҳам ёрӣ мерасондем. Хушбахтона, дар Қонуни Ҷумҳурии Тоҷикистон «Дар бораи забони давлатӣ» ин қабил фаъолиятҳо пешбинӣ шудааст.
Яке аз корҳое, ки дар Эрон дар баргардони мутуни муосири тоҷикӣ шуда, ин аст, ки ҳамаро ба форсии имрӯз баргардон кардаанд; яъне ҳар ҷое, ки луғат ё истилоҳи тоҷикӣ дидаанд, онро форсӣ ё ба қавли тоҷикҳо, «теҳронӣ» кардаанд. Аз ин назар ба ҷиҳати ин «форсикунонӣ» барои пажӯҳишгарони эронӣ матни дастнахӯрдаи тоҷикӣ кам шудааст ва дар намунаҳои насри имрӯзи тоҷик дар мазиқаем. Танҳо ҷое, ки дасткорӣ нашуда, «Ёддоштҳо»-и устод Садриддин Айнӣ аст, ки марҳум Алиакбар Саиди Сирҷонӣ кор карда ва чанд асари маҳдуди дигар. Албатта, насри марҳум Айнӣ сода ва равон аст. Шояд бархе мутуни имрӯз тоҷик ба ин далел, ки вожаҳои русӣ дорад ва аз сарфу наҳви русӣ гартабардорӣ шуда, барои мо нофаҳмо бошад, вале назарам ин аст, ки баъзе корҳо бояд ҳамон тур мемонд. Ҳамин иттифоқ дар мутуне, ки дар Эрон барои тоҷикон таҳия мешуд, низ уфтода буд ва дар натиҷа, бисёре аз истилоҳоти роиҷ дар Эрон барои онҳо ноошно менамуд. Кӯшиш шуд, ки дар китобҳои дарсӣ ин сиёсат ба шакли миёна дар назар гирифта шавад; бино бар ин, дахл ва тасарруфе дар матн накардем, то донишомӯз ё алоқаманде, ки мехоҳад бо адабиёти классик ошно шавад, онро ба шеваи роиҷ биёмӯзад ва фаҳм кунад.
– Ба китоб ва китобхона ҳам дастрасӣ доред?
– Бале. Пеш аз ин китобхонае бо ҳудуди 4 ҳазор ҷилд китоб мавҷуд буд. Вақте бозсозӣ шуд, бо ёрии интишороти «Сухан», интишороти «Иттилоот», Маркази пажӯҳишии мероси мактуб, нашри «Марҷаъ», Маркази доиратулмаорифи бузурги исломӣ ва Фарҳангистони забон ва адаби форсӣ ва ахиран, Анҷумани осор ва мафохири фарҳангӣ маҷмӯаҳое ба мо ҳадя шуд ва акнун ба ҷуръат метавон гуфт, ки яке аз китобхонаҳои ба рӯзи форсӣ дар минтақаро дорем; ба тавре, ки ҳатто маншуроти соли гузаштаро ҳам дар худ ҷой додааст.
– Ҷойгоҳи пажӯҳишгоҳ дар маҳофили фарҳангии Тоҷикистон чӣ гуна аст?
– Ман набояд ба ин савол посух диҳам, аммо пажӯҳишгоҳ бо ақшори мухталиф ҳамкорӣ дошта ва дорад. Мо зимни ин ки умумро дар назар дорем, бо маҳофили нависандагону шоирон ҳамкорӣ доштаем. Вақте ба Тоҷикистон рафтам, мутаваҷҷеҳ шудам, ки бахш зиёде аз дастуруламалҳои кор ва шарҳи вазоифи моро мухотабон таъйин мекунанд. Дар бораи тарҳҳое, ки пешниҳод мешавад, машварат мекунем ва агар ба натиҷа бирасем, ки лозим аст сурат гирад, анҷом медиҳем. Аз сӯи нухбагони тоҷик ҳимоят мешавем ва дар хеле аз корҳое, ки он ҷо анҷом шуда, кумакҳои моддию маънавӣ ва машварату ҳамкории онҳоро ҳамроҳи худ доштаем. Ҳатто гоҳе меоянду мегӯянд ҳозирем барои интишори фулон китоб сармоягузорӣ кунем; чун пажӯҳишгоҳро аз худашон медонанд ва албатта, ки аз худашон аст. Он ҷо панҷараест рӯ ба Эрони фарҳангӣ.
– Дар бораи шеваи табдили хат ҳам тавзеҳ бидиҳед.
– Гоҳе дар мавриди баргардони хатти кириллӣ истилоҳи «тарҷума» ба кор меравад, ки хатост. Тарҷума барои забон аст, на хат! Ин корро бояд «нависагардонӣ» ё ҳамон «баргардон» номид, чун забон муштарак аст. Албатта, ба ҳар далел, яке аз мавонеи иртиботи Эрон ва Тоҷикистон ҳам ҳамин хат аст, ки умедворем, дар канори хатти кириллӣ, омӯзиши хатти ниёкон низ бо ҷиддият дунбол шавад. Хушбахтона, чунонки ишора шуд, дар макотиб (мадорис) 2 воҳиди дарсӣ ба ин манзур дарҷ шудааст. Яке аз касоне, ки бояд ба равонаш дуруд бифиристам, марҳум Беҳрӯзиён – сарпарасти собиқи пажӯҳишгоҳ аст. Ӯ солҳо талош кард, то нармафзоре барои баргардони хат таҳия шавад ва ин корро бо заҳмати фаровон пеш бурд, аммо дар ҳоле, ки бахше аз ин кор анҷом шуда буд, дар нимароҳ ба раҳмати ҳақ шитофт. Ба пешниҳоди доктор Ғуломалӣ Ҳаддоди Одил – раиси Бунёди «Саъдӣ», бо хонаводаи он марҳум тамос гирифтем. Рухсат гирифтем, ки ин корро идома диҳем, аммо намедонистем, ки шуданист ё на! Қарор шуд кори ӯро такмил кунем ва ба номи он равоншод, ба ройгон рӯи вебгоҳи пажӯҳишгоҳ қарор диҳем. Бо хурсандӣ мувофиқат карданд ва доктор Ҳуҷҷатуллоҳ Фағонӣ – сафири муҳтарами Ҷумҳурии исломии Эрон дар Тоҷикистон ҳам ҳимояти молӣ кард ва онро бо унвони барномаи баргардони «Беҳрӯзиён», дар Рӯзи миллии Эрон дар соли 1394 ш. (2016) рӯнамоӣ кардем. Воқеан, вақте нест, ки ман аз ин барнома истифода кунам ва раҳмате ба рӯҳи он марҳум нафиристам. Инро гуфтам, ки бигӯям ҷойгоҳи пажӯҳишгоҳро ҳамин корҳо таъйин мекунад.
– Таомули шумо бо нухбагони тоҷик чӣ гуна аст?
– Табиӣ аст, ки ба сабаби алоқа ва собиқа, бархе равобит шахсист ва ин равобити шахсӣ дар Тоҷикистон бисёр коромад ва коргушост; аммо бархе дигар аз равобит бино бар ниёзҳои мутақобил аст. Тоҷикон мардумони дӯстпарвар ва саҳлгире ҳастанд ва мо солҳост, ки ҳамкориҳои дӯстонае доштаем. Ҳар ҷинс ҳамкорие дорем; аз суфориши мақолот гирифта, то таълифи китобу таъмини манобеъ ва ширкат дар ҳамоишҳо ва нишастҳои илмӣ ва адабӣ. Барои намуна, дар ин ду сол бо мушорикати онҳо нишастҳое ба манзури бузургдошти мафохири тоҷик дар Эрон баргузор шудааст. 28 даймоҳи 1395 ш. барои Садриддин Айнӣ барномае баргузор шуд ва 27 даймоҳи 1396 ш. – барои Бобоҷон Ғафуров. Пажӯҳишгоҳ пешниҳод дод ва маҷмӯаи мақолотро ҷамъоварӣ кард ва Анҷумани осор ва мафохири фарҳангӣ заҳмат кашид ва онро дар маҷмӯаи бузургдоштҳои худ баргузор кард. Ҳамаи инҳо ҷузви таомулҳост. Рафтуомадҳо бисёр буд, аммо мутаассифона, яке-ду сол аст, ки ба хотири суъи тафоҳумҳои пешомада, робитаи ду кишвар қадре гармои худро аз даст додааст. Дар ин равобити сиёсӣ фарҳанг ҳамеша ҳукми фарзанди талоқро дорад ва воқеан осеб мебинад; дар ҳоле, ки аз ин пайкар беш аз андоза интизор доранд. Масъулон дар ҳама нишастҳо ва мулоқотҳо аз ҳамзабонию ҳамфарҳангӣ ва ҳамойинию ҳамтабор будан суҳбат мекунанд ва таоруфоте аз ин қабил, вале ҳамин фарҳанг дар бизангоҳҳо бештарин осебро мебинад ва бояд бори ҳамаро ба дӯш бикашад; дар ҳоле, ки шояд касе набошад, ки зери болу пари фарҳангро бигирад. Дуруст аст, ки ҳамзабон ҳастем, аммо ҳама бояд дар ҷойгоҳи худ, кори худро дуруст ва дақиқ анҷом диҳем ва умедворам, ба ин мақула таваҷҷуҳи вежа шавад; чун ду кишвар барои дипломосии умумӣ аз нуқтаи сифри марзӣ шурӯъ накардаанд; зеро гузаштаи муштаракашон ҳукми пуштвонаро дошта ва ҳанӯз ҳам дорад. Бояд ҳамдигарро мудирият мекардем. Мумкин аст Эрон ва Тоҷикистон ба нудрат дӯстони хубе барои ҳам набошанд, аммо ҳаргиз душман намешаванд. Шояд дар бахшҳое рӯйкардҳо ҳирфаӣ набуда ва салиқаӣ амал шуда, аммо умед дорам, ки равобит ба гузаштаи пуршукӯҳи худ бозгардад. Илм ва фарҳанг мақулаҳое ҷудо ҳастанд ва бояд барои онҳо ҳисоби вежа боз кард, зеро дар ғайри ин сурат, ҳар ду кишвар садама мебинанд. Барои мисол, дар Эрон донишномаҳое кор мешавад, ки бархе мадхалҳояшро бояд як муаллифи тоҷик бинависад; чаро дар мавзӯъи донишномаҳо байни Эрон ва Тоҷикистон таомули пӯё вуҷуд надошта бошад, то дар ду тараф дубора замон ва ҳазина сарфи тарҷумаи мадохили навишташуда нашавад? Як мисол бизанам: замоне, ки маҷмӯаи 20-ҷилдии «Таърихи ҷомеъи Эрон»-ро ба Тоҷикистон бурдам, дӯстоне, ки барои боздид омаданд, вақте бо ин асар ошно шуданд, диданд, ки ниёзашон дар бархе масоил бартараф шудааст; ҳатто бархе таҳқиқҳое, ки дар даст доштанд, дар ин маҷмӯа мавҷуд буд. «Таърихи ҷомеъи Эрон» бо ҳама азамат, қатрае аз фаъолиятҳоест, ки дар Эрон анҷом мешавад. Ҳамин тур, вақте «Гӯишҳои ҷанубии Тоҷикистон» дар пажӯҳишгоҳ таҳия шуд, дар Эрон истиқболи хубе аз он сурат гирифт. Дар охирин сафаре, ки ба Эрон доштам, се дастгоҳи илмӣ «Фарҳанги Доро» – асари устод Доро Наҷотро суфориш дода буданд. Ҳамаи инҳоро бояд дар назар гирифт.
– Аз марҳум Айнӣ ва Ғафуров номе омад. Аз онҷо, ки дар Эрон шинохти каме аз ин ду ходими забони форсӣ дар сарзамини тоҷикҳо дорем, дар бораашон бештар бигӯед.
– Устод Садриддин Айнӣ (1878-1954) поягузори нақди адабии ҷадиди тоҷик ба шумор меояд. Вай аз тазкиранависии суннатӣ ба таърихи адабиётнависии ҷадид ва нақди илми асарҳои адабӣ рӯй овард ва дар адабиётшиносии тоҷик дар Осиёи Миёна тавонист таҳаввуле шигарф падид овард. Ӯ ҳамчунин 90 сол пеш маҷаллаи «Садои шарқ» (нашрияи миллии Анҷумани нависандагони Тоҷикистон)-ро поя гузошт. Устод Бобоҷон Ғафуров (1908-1977) низ бо истинод ба деринагии тоҷикон дар таърих ва шарҳи пешинаи ҳувияти ин миллат аз аъсори гузашта, кӯшид, ки ба эҷоди худбоварӣ дар онҳо кумак кунад. Ӯ ибтидо китоби «Таърихи мухтасари халқи тоҷик»-ро ба забони форсӣ-тоҷикӣ таълиф ва сипас асари ҷомеъ ва муфассали худро ба номи «Тоҷикон» ба забони русӣ таълиф ва мунташир кард.
Пас аз инқилоби соли 1917, сиёсатҳои ҳизби марказии Шӯравӣ ба бахши фарҳанг низ сироят кард, ки аз асоситарини онҳо тарҳ содасози буд, ки ба манзури демократиза кардани забон ва адабиёт (бо ҳадафи наздик кардани осори адабӣ ба забони халқҳо) дунбол мешуд.
Агарчи устод Айнӣ яке аз пешравони иҷрои ин назария буд ва забонро барои халқе, ки 80 дарсади он дар даврони ҳукумати амирони манғит аҳли савод набуданд, сода кард, вале ба рӯзрасонӣ нашудан ва мутаоқиби он нуфузи забон русӣ ва сиёсати тағйири хат боис шуд, ки ин сиёсат ниёз ба бознигарӣ дошта бошад.
Тавзеҳ ин ки бо сиёсатҳои забонии Шӯравӣ, ки ба сахтӣ ҳам пайгирӣ мешуд, вазъи забон ба ҷое расид, ки осор ва ба истилоҳ, «эҷодиёти сода»-и устод Айнӣ акнун ҷузъе аз адабиёти фохири муосир ба шумор меояд ва ҳатто «Наводир-ул-вақоеъ», ки Садри Зиё (падари марҳум Муҳаммадҷони Шакурӣ) дар «Наводири зиёия» онро аз шоҳкорҳои соданависии Аҳмади Дониш муаррифӣ карда, низ барои тоҷикони имрӯз матни душвор ва дастнаёфтанӣ (ҳамчун «Таърихи Вассоф» барои эрониён) менамояд!
– Хушбахтона, сиёсатҳои забонӣ шахсан аз сӯи раиси ҷумҳури Тоҷикистон пайгирӣ мешавад ва умед меравад, ки ба ҳиммати фарҳангиёни Тоҷикистон, ин осебҳо ҷуброн шавад. Имсол ҳам ба муносибати яксаду чиҳилумин солгарди устод Айнӣ барномаҳои илмии мутанаввеъе ҳамроҳ бо интишори маҷмӯаи мақолоти «Ёдномаи устод Садриддин Айнӣ», дар ҷой-ҷои Тоҷикистон баргузор шуд. Аммо муҳимтарин далел ин ки дар Эрон аз ин ду бузургвор ва дигаре чун Сотим Улуғзода, Абдулғанӣ Мирзоев ва… шинохти каме вуҷуд дорад, тафовути хат аст.
– Вазъияти эроншиносиро дар маҳофили илмии Тоҷикистон чи гуна мебинед?
– Бахши зиёде аз таърихи муштараки ду кишвар тадрис ва пажӯҳиш мешавад ва медонем, ки мусташриқони зиёде дар ҳавзаи таърих дар бораи ду кишвар бидуни марзҳои имрӯзӣ таҳқиқ кардаанд. Дар ин бора ниҳодҳои илмии ду кишвар ҳам корҳое кардаанд, вале сустии равобити ахир қадре дар ҳама ҳавзаҳо, аз ҷумла, фарҳангӣ таъсир гузошта, ки лозим аст ду кишвар барои тақвияти он талош кунанд.
Пажӯҳишгоҳ соли гузашта ба пешниҳоди сафири муҳтарам, як маҷмӯаи мақолоти эроншиносиро бо унвони «Осори эроншиносӣ», аз осори пажӯҳишгари номошнои тоҷик, профессор Мирзо Муллоаҳмад, ҳовии 46 унвон мақола дар мавзӯъҳо ва масъалаҳои гуногуни эроншиносӣ омода ва мунташир кард. Ҷилди дувуми он ҳам дар баҳори имсол аз чоп берун меояд ва агар худо бихоҳад идома ҳам хоҳад дошт. Албатта, кош Бунёди эроншиносӣ дар Эрон аз ин қабил корҳо ҳимоят мекард.
– Ҳисси мардум ба забони форсӣ чи тавр аст?
– Яке аз дастовардҳои Ҷумҳурии Тоҷикистон пас аз истиқлол ин буд, ки забони давлатиро расман форсии тоҷикӣ эълом кард; агарчи баъдан ба далоиле, унвони «форсӣ» ҳазф шуд, аммо бо таваҷҷуҳ ба ин ки баъзе кишварҳои Осиёи Миёна русиро ба унвони забони расмии худ интихоб карданд, тоҷикҳо дар ин миён як гоми муҳим пеш буданд. Ҳаракати ҳушмандонаи тоҷикҳо муассир буд ва баъдтар Кумитаи забон ва истилоҳоти назди Ҳукумати Тоҷикистон таъсис шуд, ки марҳум Додихудо Саймиддин – узви фақиди Фарҳангистони забон ва адаби форсӣ раёсати онро ба уҳда дошт. Агарчи ҳамкориҳо шиддату заъф дошт, вале ҳаракатҳои хубе шуд, ки ҳамкорӣ дар таҳияи фарҳанги чаҳорзабонаи «Ҳазорвожаи пизишкӣ»-и Фарҳангистони забон ва адаби форсӣ аз он ҷумла буд, ки ҷилдҳои баъди он ҳам дар дасти иқдом аст.
Тоҷикон забоншонро дӯст доранд ва ҳатто ба он таассуб меварзанд. Ҳар тоҷик як дастгоҳи вожагузин дар зеҳни худ дорад ва борҳо дидаам, ки филбадеҳа дар зеҳн вожа месозанд ва аз он истифода мекунанд. Масалан, онҳо барои вожаи «ҷорӯби барқӣ» аз муодили русии он истифода мекунанд, аммо он касе, ки мехост манзури худро ба ман бирасонад, муодили «чанггир»-ро ба кор бурд, ки дар ин ҷо «чанг» ба маънӣ ғубор аст. Онҳо, бахусус, фарҳангиён алоқа доранд, ки забони покизае дошта бошанд. Ҳатто шунидам, ки биност забони марҳум Айниро ба унвони забони меъёр муаррифӣ кунанд, ки ганҷинае аз гӯишҳои эрониро дар худ дорад.
– Ва сухани охир?
– Эътиқод дорам корҳои зиёде тавассути сафирон ва ройзанҳои фарҳангӣ дар ин 27 сол сурат пазируфта, вале айб ин буда, ки бо рафтани ҳар як, кор тамом мешавад ё шояд беҳтар битавон гуфт, ки бархе корҳо нотамом мемонад ва бо нафари баъд, муҷаддадан ҳама чиз ба нуқтаи аввал бармегардад. Бояд асосе бигузорем, ки ин фаъолиятҳо қоим ба шахс набошад.
Мусоҳиб: Ҳамидризо Муҳаммадӣ,
рӯзномаи «Ҳамшаҳрӣ»